سلامای قاصدک بر مرکب باد
جهان در زیر پایت گشته ازاد
چه دنیایی از این زندان و بیداد
گون در زیر خاک زنجیر و فریاد
همیپیغام دارم من برایت
نباشد فاش پیغامم شفاعت
تو را باشد زدنیا شاد و خندان
چه آگه باشد از فقدان و زندان
مرا بین سالها در بند خاکم
پیامیرا برایت هدیه دارم
بشین تا من برایت قصه گویم
همه شب نالههایم گریه خونم
ندیدم خوش ز هر قاصد پیامی
همه بازیچه و نیرنگ و بازی
تو را رازی باشد انچه دیدی
ز هر پیغام نهفته یک امیدی
زهر پیغام درانپیمان نگه دار
مثال اسب زین دار و وفادار
همه عمرت بود بیهوده بسیار
ز پیغامیکه بشکستی دل یار
تو را تا باشدانزین زیر پایت
مثال چرخ گردان ناخدایت
چو از اسبت بیا پایین پیاده
بزن دستی سر و رویم افاده
تو گر درس محبت پند گیری
زهر نیرنگ در حکمت پذیری
عجل دیدی که ناگه در کمین است
چو طوفان بلا نقش زمین است
خالقی ۲/۱۲/۱۳۹۸
بازدید : 641
سه شنبه 5 اسفند 1398 زمان : 4:27