loading...

اسفاد وطنم

هر وقت که دلگیر میشم تو برام خاطره ای

بازدید : 606
يکشنبه 27 ارديبهشت 1399 زمان : 23:25

به یاد نقوچ و مرور چرخه‌ی رسیدن به نان تنوری اسفاد
با گذشت زمان و پیشرفت صنعت و تکنولوژی ، شیوه‌ی زندگی مردم از سنتی به ماشینی تغییر کرده و به سرعت در مسیر صنعتی شدن به پیش می‌رود . در این میان زندگی کشاورزان و روستائیان نیز از این تغیرات بی نصیب نبوده و گهگاه آنان را درحسرت دستیابی به زندگی سنتی و بویژه مواد غذایی سالم و مرغوب شان می‌رنجاند .
در اسفاد قدیم پخت نان از تولید گندم و تهیه آرد تا رسیدن به سفره‌ی خانواده همه‌ی مراحل آن کار دست و بازوی اعضای خانواده و حاصل آن نانی سالم و بهداشتی و بدون هیچگونه اسراف و دور ریز بود. آن روزها خبری از نان خشک و کپک زده و چرخیِ نمکی نبود.
کشاورز پس از برداشت گندم آن را در کندوهایی که آن هم ساخته دست خودشان بود ذخیره می‌نمود. کندو مخزنی گلی بود و از نوعی خاک قرمز که چسبندگی بسیار بالایی داشت ساخته می‌شد و به آن کندیک می‌گفتند. کندیک بیضی شکل بوده و گاهاً ظرفیتی تا نیم تن داشت که آن را ایستاده و روی سه پایه از جنس خودش ثابت می‌کردند.
خاک مخصوص آن همان خاکی بود که با آن تنور درست
می‌شد . استاد آن را چند روز خیسانده و خوب ورز می‌داد تا کندو ترک برندارد و با مهارت خاصی کندو را آماده می‌کرد و پس از خشک شدن از آن برای ذخیره گندم استفاده میشد.
کندیک حکم یک سیلوی گندم را داشت این کندیکها سرِ پا و یا در دل دیوار کار گذاشته می‌شد. البته آن زمان به جهت چند طبقه بودن خانه‌ها و استفاده از تیرهای چوبی سنگین و نیز بکار بردن گل و خشت خام ، عرض دیوارها به بیش از یک متر هم می‌رسید . یک سرِ کندیک درب بارگیری آن بود و در سر دیگر آن شبکه‌‌‌ای کوچک برای تخلیه ایجاد می‌شد . کندیک ، گندم را سرد و بهداشتی و بدور از هرگونه رطوبت با حفظ شرایط دمائی مناسب جهت ماندگاری عالی نگه می‌داشت . ولی صنعتگران سازنده‌ی سیلو نتوانستند با الگو برداری از نیاکان ما این شرایط را در سیلو ایجاد‌ کنند . بعنوان مثال مشکلاتی نظیر راهیابی انواع پرندگان و حشرات و به تبع آن فضولات آنها ، نفوذ باران و گرد و خاک و رسانا بودن در برابر دمای خورشید و ... را در اغلب سیلوها می‌توان مشاهده کرد .
تهیه خمیر و پخت نان که کار بانوان بود با نیروی بدنی و در حرارت مستقیم آتش، کاری بسیار سخت و طاقت فرسا بود. برای تهیه‌ی خمیر و پخت نان مرغوب وجود خمیره (خمیر مایه) ضروری بود . خمیره همان مایه خمیر طبیعی کاملاً سالم و بهداشتی بود که از خمیر قبلی که سه الی چهار روز پیش درست شده بود لای سفره‌ی آردی که از تار و پود پنبه بافته می‌شد نگه می‌داشتند . خمیر را در تغار سفالی بزرگ تهیه و پس از ورآمدن آن چانه می‌کردند . چانه‌ها را روی تخته‌ی مخصوصِ حمل خمیر به مطبخ حمل می‌کردند. حالا نوبت شاخ کردن تنور بود. یعنی آتش کردن تنور با هیزم تا جایی که دیواره آن از شدت تافتن سفید گردد که اگر به این دمای بالا نمی‌رسید خمیر به تنور نمی‌چسبید و می‌افتاد . با تافتن تنور مادر آستین تنوری را به دست پوشیده و وارد سخت ترین مرحله کاری اش‌می‌شد‌. "اَستی تنوری" یک نوار پارچه‌‌‌ای پهن ، بلند و مقاوم در برابر آتش بود که آن را دور دست خود از مچ تا آرنج می‌پیچیدند تا دستشان از حرارت در امان باشد. مادر سر در تنوری داغ و تافته و پر از آتش می‌برد‌ بطوری که دست و صورتش مثل آتش تنور برافروخته میشد. بی منت خودش می‌سوخت تا فرزندش گرسنه نباشد . مادر اینجا هم در این شرایط سخت باز در اندیشه شاد کردن فرزندش بود و برایش نقوچ می‌پخت . نقوچ قرص نانی در اندازه‌‌‌ای خیلی کوچک بود که در خمیرش انواع روغن حیوانی ،جیزغاله ،سبزیجات ، زیره و دیگر دانه‌ها و ادویه‌های معطراستفاده می‌شد و برای خوشحال نمودن بچه‌ها می‌پختند.حالا که نقوچ را شناختیم بهتر است که کلوچ را هم به نسل امروزی بشناسانیم .کلوچ به نانی می‌گفتند که بسته به شرایط نامناسب آرد و خمیر یا دمای نامناسب تنور از دیواره‌ی تنور‌ جدا شده و روی آتش تنور می‌افتاد که قسمتی از آن می‌سوخت و قسمتی خام می‌ماند و قابل استفاده نبود .
‌ ‌‌‌‌ احمدعظیمی۱۳۹۸/۱/۲۶

چهارمین سالگرد دکتر مظفر کریمی اسفاد
بازدید : 372
يکشنبه 27 ارديبهشت 1399 زمان : 23:25

بازدید : 914
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 21:24

بازدید : 739
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 21:24

پاسخ:
اینم به نوع خودش یه ایده ایه یارو مجبور می‌شه پایین بالا کنه تا بخونه ، این روزا برای گول زدن راه کارهایی وجود داره که حتی به فکر بشر هم نمی‌رسد . این متن اگه با خط راست نوسته می‌شد تا پایان هیچ کس نمی‌خونه . ولی مثل اینکه شما خوشبختانه پایین و بالاش کردین . خخخ موفق باشین

کوچه باغ اسفاد (کوچه باغ وزیر )
بازدید : 537
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 21:24

بازدید : 563
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 22:24

بازدید : 1063
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 22:24

آبیاری در اسفاد قدیم ( وه بن هو )

با سلام و احترام
آبیاری در اسفاد برای خودش آداب و قوانین خاصی دارد
در اسفاد قدیم زمان سهمیه آبیاری یک نفر را با استفاده از ظرفی کوچک به نام سره اندازه گیری می‌کردند به این ترتیب که کاسه‌‌‌ای کوچک که دارای سوراخ کوچکی بود به آب می‌انداختند و وقتی این کاسه پر می‌شد یک سهم محاسبه می‌شد .
امروزه سره آب را با استفاده از ساعت و دقیقه اندازه می‌گیرند و هر سره آب 6 دقیقه است که نیم سره برابر با سه دقیقه و چهاریک سره ، یک و نیم دقیقه است.
معمولا تقسیم آب در هر طاقه 24 ساعت، بر عهده میرآب است.
و میرآب تقریبا در محل تلاقی و تقسیم حضور دارد و آب را تحویل می‌دهد.
با توجه به اینکه مسیر‌های آبیاری و کشتزارها متفاوت است و آبیاری ممکن است در مسیرهای مختلف و طولانی انجام بگیرد در این مواقع وقتی که نوبت آبگیری تمام می‌شود با حضور در محل بستن آب و یا از طریق موبایل به نفر بعدی اعلام می‌گردد و آب به نفر بعدی تحویل می‌گردد.
اما در اسفاد قدیم که موبایل و ماشین و موتور نبود ، اسفادیها برای اعلام اینکه آبگیری تمام شده و نفر بعدی باید آب را ببندد از تکنیک صدای شغال استفاده می‌کردند و با ایجاد سر و صدا و گفتن هو هو به نفر بعدی اعلام می‌کردند که آب را باید تحویل نفر بعدی شود و این فرد نیز با گفتن هو هو این کار را به درستی انجام می‌داد.
اما نکته جالب اینجاست که وقتی صدای هو هو بلند می‌شد کلیه افرادی که در آن مسیر و وسط راه بودند این صدا را تکرار می‌کردند تا صدا به صدا برسد. و این یک همیاری و همکاری و یک احساس مسولیت و یک کار خودجوش بود و بالاخره صدا به نفر اصلی که صاحب آب بود می‌رسد و آب به نفر بعدی تحویل می‌شد.
در آبیز از این تکنیک استفاده نمی‌شد و آبیزی‌ها برای اطلاع نفر بعدی ، با ایجاد گرد و خاک و به باد دادن خاک نفر بعدی را مطلع می‌کردند
و این کار هنگام شب و در صورت نوزیدن باد و یا قرار گرفتن در باغ و درختان امکان پذیر و قابل رویت نبود.
اینکه آبیزی‌ها به اسفادیها شغال و اسفادیها به آبیزی‌ها سیخول می‌گویند شاید بخاطر همین موضوع است .

اما امروز با اختراع موبایل این تکنیک‌ها بی اثر شده است و فقط اسم و رسم آن باقی مانده است.
کریمی‌آوای اسفاد

از این تصویر ده سال گذشت . پارک ملت اقایان ظاهری خالقی براتی
بازدید : 977
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 22:24

روز بیستم اردیبهشت ماه سال 76من کلاس دوم راهنمایی بودم ظهر ساعت یازده و نیم از مدرسه برگشته بودم من و دو برادر و دو خواهر کوچیکتر از خودم داخل خونه بودیم برادران بزگتر در قاین و بیهود در مدارس شبانه روزی مشغول تحصیل بودند و خدا بیامرز پدرم و خواهر بزرگتر مان برای معالجه دست پدرم (که روز قبل از پشت بام حمام به پایین پرت شده بودن دست ایشان شکسته بود )به بیرجند رفته بودند
ساعت دوازده بود که خدا رحمت کند مادرم از سر رمه به خانه آمده بودن و خسته و کوفته ازاینکه چند ساعتی در زیر گرما بیرون بودند روی زمین افتاده بود و به من که از همه آن جمع حاضر در خانه بزرگتر بودم گفتند پاشو چایی بزار منم برای اجابت امر مادر تا به آشپزخانه رسیدم یک دفعه زمین زیر پایم فقط الک میشد یهو داد زد زلزله و منو برادر کوچیک ترم رو به بیرون هدایت کردو خودش برادر دوساله و خواهر چهار پنج ساله ام را در آغوش گرفت و خواهر هفت ساله دستش را گرفت و به قصد خارج شدن از خانه بیرون می‌آمد که دست اجل امانش نداد😭😭😭😭😭 و درب سالن هر سه نفر را زیر گرفته و نصف زربی سقف روی در قرار گرفته بود منو داداشم داخل حیاط دراز کشیده و همدیگر رو در آغوش کشیده بودیم و مطمئن بودیم که مادرم و خواهر‌ها و برادر کوچکم نجات پیدا کردند😔😔😔😔😔اما وقتی از جا بلند شدیم فقط خاک و گردو غبار بود هیچی دیده نمیشد
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
به سمت در دویدم زیر در را نگاه کردم دیدم مادرم خواهران و برادر دوساله ام رو در آغوش گرفته و تمام ضربه در را سد کرده بود که به بچه‌ها آسیبی نرسد 😔😔😔😔😔😔
من و برادرم هر چه سعی کردیم که در را بلند کنیم نشد که نشد مثل روز محشر شده بود هرکسی فقط و فقط به فکر خودش بود بعد از چند دقیقه‌‌‌ای خدا وند رحمت کنه همسایه مان کربلایی علی و همسرشان به همراه دختر شان آمدن و کمک کردند تا در رابلند کردیم و پیکر نیمه جان مادرم رو زیر سایه درخت در حیاط مان گذاشتیم و بچه‌ها رو هم دختر همسایه مان که خدا وند خیرشان بدهد سوار یه وانت کرد و به قاین بردن برای مداوا من ماندم و جنازه بی جان مادرم زیر سایه درخت 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

بیستم اردیبهشت روز یتیمی‌ما و خاموشی چراغ خونمون بود و هر ساله یاد و خاطره تلخ آن روز برایم مثل یک فیلم در ذهنم اجرا میشود

خداوند همه عزیزانی که در این روز از تمام منطقه زیر کوه آسمانی شده اند قرین رحمت کنه انشاءالله به حق محمد و آل محمد

ازاینکه یاد و خاطره‌‌‌ای تلخ برای شما عزیزان تداعی شد معذرت خواهی و پوزش می‌طلبم

ابراهیم صادق فرزند مرحوم ملا حسن

آبیاری در اسفاد قدیم ، وه بن هو
بازدید : 577
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 23:23

بازدید : 540
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 23:23

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 58
  • بازدید کننده امروز : 47
  • باردید دیروز : 38
  • بازدید کننده دیروز : 38
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 897
  • بازدید ماه : 3717
  • بازدید سال : 65398
  • بازدید کلی : 104648
  • کدهای اختصاصی